سالروز شهادت استوانه دین و دانش، استاد مطهری روز معلم نام گرفته است. وی با تکیه بر قدرت علمی، عقیدتی و فلسفی، هرگونه شبهه و سؤال در حوزه دین را پاسخ می داد و با شمشیر قلم و بیان و با منطق و استدلال، با التقاط و انحرافات شجاعانه مبارزه کرد.
عظمت مقام معلم
چندین سال است بهانه مقدس شهادت معلمی بزرگ و فرزانه، استاد شهید مطهری رحمه الله دست مایه قدردانی و تجلیل از معلم شده است؛ معلمی که انسان ساز و فرداپرداز است و تکریم و تعظیم او، تکریم و تعظیم علم است. معلم، معمار قلب هاست و بذر نور در دل ها می افشاند. قدردانی و تجلیل از معلم، قدردانی از باغبانی است که هر صبح، سبدی از صمیمیت با خود به کلاس می برد و با انگشتان مهربان خویش، بر شاخه قلب ها فردا را پیوند می زند. معلم را توقع نام و نان نیست. این گمنام، هر روز از تنور داغ جانش، هزاران نان بر سفره گرسنه دل ها می بخشد و از علقمه قلبش، هزاران مشک به خیمه های عطش می رساند. تجلیل معلم، سپاس از انسانی است که هدف و غایت آفرینش را تأمین، و سلامت امانت هایی را که به دستش سپرده اند، تضمین می کند.
شهید مطهری(ره)، معلمی نمونه
در روز 13بهمن 1298 شمسی، خدای کریم به عالم ربانی حاج شیخ محمد حسین مطهری و همسر مؤمنش -سکینه - فرزندی هدیه کرد که مرتضی نامیده شد و برای آن خانواده پاک، بهاران را به ارمغان آورد.
مرتضی کم کم دوران کودکی راپشت سر گذاشت . او که علاقه عجیبی به حقیقت و معنویت داشت با شور و شوق فراوان، نزد پدر شروع به آموزش کرد و عاقبت این اشتیاق، وی را به مکتب کشاند و به دیدارگلهای آن بوستان رساند.او در دوازده سالگی عطر روح بخش گلستان بزرگ حوزه علمیه مشهد را احساس کرد و عاشقانه به آنجا روی کرد و چنان پرتلاش و منظم به تحصیل مشغول شد که باعثشگفتی اهل بصیرت گردید.
رفته رفته افکاری بلند و سؤ الهایی سرنوشت ساز برایشآشکار شد جهان آفریده کیست ؟ خدا چگونه صفاتی دارد؟ انسان برای چه آفریده شده است؟ و... این پرسشها همه فکر او را به خود مشغول ساخته بود. در آن زمان مرتضی آرزو میکرد که روزی بتواند در درس میرزا مهدی شهیدی رضوی - مدرس فلسفه الهی - حاضر شود،
اندیشه های دینی شهید مطهری(ره)
استاد مطهری، افزون بر آگاهی از مشکلات و مسایل فرهنگی و اجتماعی مسلمانان کشور و کوشش در جهت رفع آن همه، از وضع حاکم بر جهان اسلام رنج می برد. در حقیقت، مطهری در مقام بسترسازی اصلاح فراگیر زندگی و جامعه جهانی مسلمان بود، و یک متفکر احیاگر مسلمان، باید این آرزو و شیوه را داشته باشد. او در این باره، چنین می نویسد:
«این جانب، درست به یاد ندارد که از چه وقت با مساله انحطاط مسلمین آشنا شده است؟ و از چه زمانی شخصا به بحث و تحقیق در این مساله علاقمند گردیده و درباره آن فکر می کرده است؟ ولی می تواند به طور یقین ادعا کند که متجاوز از بیست سال است که این مساله، نظر او را جلب کرده و کم و بیش در اطراف آن فکر می کرده است و یا نوشته های دیگران را در این زمینه می خوانده است.